کفش های پاشنه بلند قرمز رنگی دارد که لنگه ای از آن در پا نیست!
مکان این تابلو نیز برجسته است، میدان یادبود سربازان گمنام فلسطینی که برای به رسمیت شناخته شدن و حفظ هویت خود جنگیده و کشته شده اند!
زمان نیز در این نگاره به وضوح معین شده، با تصاویر ساختمان ها و ماشین های مدرن و پلاک های آنها در پس زمینه تابلو!
در نتیجه عناصر مهمی چون زمان، مکان و موضوع مشخص گردیده اند!
اما پیام این اثر هنری چیست؟
چه اعتراضی در آن وجود دارد و این اعتراض به چیست؟
آیا این چرخ در هوا شکایت به نابرابری نیست؟ آیا نمایان کننده قدرت عظیم زنان یک جامعه برای جنگیدن در برابر بی عدالتی ها نیست؟
سری که به عقب برگشته و قرآن در دستش را بیشتر نمایان می کند، آیا شکوه به قوانین زن ستیز مردان مذهبی حال و گذشته را ندارد؟
در این اثر هنری چهره پوشانده شده بیان کننده آن است که هر زن یا دختری در زیر بار این ایدئولوژی به تنگ آمده و می خواهد دست به مبارزه بزند حتی اگر یک لنگه کفش عروسی به پا نداشته باشد، حتی اگر مجبور شود تمام دارایی خود یعنی لوازم آرایشی اش را که برای فریبایی و دلربایی اوست بر زمین بریزد و رها کند!
این اثر بدون هیچ گونه توهین به یک شخص یا یک گروه و یا هویت سیاسی یک سرزمین خلق شده است و آرزوی زنان و دختران یک سرزمین را به نمایش می گذارد و پیامی سیاسی به جهانیان دارد که چیزی جز خواسته های اولیه حقوق بشر یعنی آزادی و برابری نیست!
این تابلو خواهان دمکراسی است، اعتراض مطلق یک ذهن روشن است که از توهین بری است. خواسته های تمام زنان در سرزمین های اسلامی است. سرگذشت تلخ تاریخ، علیه آرزوهای کودکانه یک دختر است که پیر می شود!
اینجا بازار مکاره ها نیست، میدان جنگ است.
این اثر برای تمام کسانی که شناختی از کودکان، دختران و زنان فلسطینی ندارند کافی ست که آرزوها و خواسته های آنها را در سایه جنگ ببینند!
این یک اثر از فریدا کالوی دیگر است که اینبار رویاها و کابوس های خود و جامعه ای دگر را به تصویر می کشد!
این تابلو یک پیام فلسفی دارد: « انسان می تواند تمام عمر در جنگ علیه بیگانه زندگی کند اما قادر نخواهد بود پذیرا باشد تا آزادی فردی اش را که از طریق سیاست هویتی ربوده اند نادیده گرفته و طلب نکند! »
در پایان قصد داریم برای علاقمندان این سوال را مطرح کنیم که آیا علت انحطاط سبک های هنری گذشته تغییر هویت سیاسی جامعه بوده است؟ برای مثال چون ملت از هویت سیاسی کلاسیک پیروی نمی کنند این سبک متزلزل شده و یا آیا دوران رمانتیک به پایان رسیده است که این سبک افول را تجربه کرده است؟
اگر چنین باشد در این صورت آیا بهتر نیست هنرمند به جای جستجو و یافتن سبک و سیاق خود به شناخت هویت سیاسی بپردازد تا هم بستر جهانی شدن را آماده کند و هم از دل آن جامعه بشری به دمکراسی حقیقی دست یابد؟